معین اسلامپور
اگر مروری کوتاه بهگذشتههای تاریخی داشته باشیم، تراژدی سرنوشتِ غمناک زنان را در بازههای زمانی در مییابیم که زنان مظلومِ همیشۀ تاریخ بودهاند. بیشترین ریسک را در تمام زمینهها و زمانهها متحمل شدهاند، پیوسته در کورههای داغ روزگار سوختن و ساختند، همواره در چندین جبهۀ جنگ جسورانه رزمیدهاند از جبهۀ فرهنگ متحجر بدویتِ قبیلهای تا جبهۀ جنگ برای حصولِ حقوقِ انسانی و … با حقارتِ تمام، جهنمِ روزگار را تجربه کردهاند؛ چنانکه هیچ مخلوقِ بهسانِ جامعهای زنانه در طولِ تاریخ، قربانی، خسارتِ زیانبار و جبران ناپذیری را متحمل نشدهاند؛ در این میان زنان هرگز زیر سلطهای استبداد، تحجر و بدویت نرفتهاند؛ هر باری شجاعانه با چراغ بهجنگ سیاهی رفتهاند در فرجام بهنمادِ آزادیخواهی و عدالتطلبی مبدل شدهاند که آمار زنان نامدار و مبارز اندراین میان کم هم نیستند.
آنچه مورد تمرکز نگارنده است، نقشِ زنان در مقاومتِ چهار سال پسین علیۀ طالبان است. در جوی اختناقآلودِ بهشدت نفسگیر و سرکوبگر طالبانی، کمتر مردِ شهامتِ ایستادگی و مقاومت علیۀ استبدادِ طالبانی و تفکری بدویتِ قلبیهای را داشتند؛ در چنین جوی مخوف و ترسناک، زنان افغانستان شجاعانه بهخیابانها آمدهاند، چشم در چشم در برابر زالوهای خون آشام طالبانی ایستادهاند، ریکارد حماسه و قهرمانی آفریدهاند در برخی موارد گروهی وحشی طالبان تفنگ را بهصورت و سینهی آنها نشانه گرفتهاند. اما آنان به هیولایی قومی گفتند، شلیک کن نامرد!
جدا از عوامل بیرونی و بن بستِ مشروعیتی، بزرگترین مسالۀ که طالبان را بهچالش کشید و سبب عدمِ مشروعیتِ رژیم حاکم گردید، مقاومت و ایستادگی زنان در برابر استبداد و خودکامهگی بود که جامعهای جهانی، کشورهای همسایه و منطقه متوجه جسارت و شهامتِ تاریخی حقطلبانهای زنان افغانستان شدهاند.
مقاومتِ خیابانی آنقدر موثر واقع شد که کنش و واکنشهای جهانی را در پیداشت در نهایت مانعی مشروعیتِ این گروه شدهاند. اما برخلاف طالبان، بدونِ کوچکترین تأمل و تمکین بهکنشها و واکنشهای بینالمللی باخشم و خشونتِ بهدور از تصور زنان را بیرحمانه و بهگونۀ وحشتناک و ظالمانه مورد لتوکوب قرار داداهاند؛ زنان زیادی را بهزندانهای مخوف بردهاند، ناخنهای آنان را کشیدهاند، موردِ هتکِ حرمت و تجاوز گروهی قرار دادهاند؛ هنوز شمار دیگری از زنان آزاده و شجاع در بندِ استبداد طالبانی گیر ماندهاند. از این دست روایتهای تراتژدیک، دهها مورد را زنانیکه از بند طالبان رها شدهاند روایت کردهاند؛ آنقدر غمناک است که تحمّلِ شنیدن و دیدنش دشوار است.
بااین وجود تسلیمِ استبداد، ظلم و بیعدالتی نشدهاند. تارسیدن بهحقوق انسانی خود، و برای براندازی رژیم خود کامهای تروریستی مقاومت و ایستادگی نمودهاند/ مینمایند. در مقاومتِ پسین زنان فراتر از جامعهای مردسالار که سالها تمام ارزشهای مبارزاتی را فاخرانه متعلق بهخود میدانستند. اینبار زنان تابوهشکنی کردهاند، در عمل با پذیرش ریسکِ جبران ناپذیری بههمگان ثابت نمودهاند که زنان میتوانند فراتر از مردان عمل کنند؛ حتا بعضاً با پرداختِ تاوانِ سنگینِ مسالۀ آبرو داری خویش، رژیم دیکتاتوری و مستبدِ قومی را بهچالش بکشند؛ آنهم در شرایطِ دشوار نابرابریکه مردان همه مهاجر و آواره شدهاند. رفتن بهخیابان با قبولِ خطر جدی و حتمی جبهۀ استوار و محکمِ خیابانی را در برابر طالبان ایجاد کردهاند.
رویکردِ مقاومتِ خیابانی انگیزۀ موثری را برای بسیج تمام طیفها و گروهها در خارج و داخل ایجاد کرد. با الگوی مقاومتِ مدنی زنان در داخل کشور همه انگیزه گرفتهاند. نزدیک بهچهار سال، سلطهای طالبانی، همچنان این گروۀ تروریستی در بحرانِ مشروعیت بهسر میبرند، در واقع نقشِ زنان کمتر از مقاومتِ مسلحانۀ جبهاتِ مقاومت نیست؛ حتا پر رنگتر از مقاومتِ مسلحانه است.
مقاومتِ خیابانی زنان در تاریخ رویکردهای مبارزاتِ عدالتطلبانۀ کشور بیپیشنه است. مدل مقاومتِ جسورانۀ زنان در خیابانیهای مخوف کابل و برخی نقاطِ دیگرِ کشور بهجز الگوی پیشمرگههای زنان کوبانیکه در مقابل گروهی داعش، مسلحانه جنگ کردهاند،کمتر الگوی برجستهای را سراغ داریم. هر چند نمیشود از نظر تاریخی تجربۀ حضور زنان را در عقب جبهات، ماموریتهای نظامی بهدور از میدانهای محاربه در سدههای نوزدهم بهویژه نقشِ زنان را در دو جنگ جهانی اول و دوم در نقشِ پرستاری از زخمیان، کار در تولید کارخانههای مهماتسازی که خیلی خطر خیز است، از یاد برد و فراموش کرد؛ اما میتوان مدعی بود مقاومتِ زنان افغانستان با دستتهی در برابر وحشیترین گروه تروریستی از مقاومتِ زنان کوبانی و زنانیکه در ارتشهای مهم دنیا نقشِ نظامی داشتهاند موثرتر و مهمتر است. زنان کوبانی از مصئونیت و سپرِ جغرافیای نظامی و اسلحه حفاظتی برخوردار بودهاند، کمتر اتفاق افتاده است که در دسترس دشمنشان بوده باشند.
اما برخلاف زنانِ جامعۀ ما بادستِ خالی که هر لحظه جان، مال و آبرویشان در خطر جدی هیولایی بیرحم طالبانی قرار دارد. با آنهم یک درصد کوتاه نیآمدهاند از خیابان برای خود در مقابلِ طالبان سنگر درست کردهاند؛ علیۀ آنها شجاعانه ایستادهاند که در تناسب بهتمام رویکردهای مشهورِ مبارزاتی زنانه بیسابقه است. تاریخ مقاومتِ زنان افغانستان را بهخطِ زرین طلایی نوشته خواهد کرد. زنان در چهار سال پسین، با عبور از لحظههای دشوار، شلاق، تحقیر و توهین با کلماتِ رکیک، مسالۀ آبروداری، رفتن بهزندانهای مخوف، شکنجه و انواع خشونتِ بهدور از تصور و… نقشِ محوری و اساسی را در تقابل بهطالبان انجام دادهاند، حماسهآفرینی زنانِ کشور واقعاً قابل تحسین و تقدیر استند.