توافقنامه دوحه: یک سند تسلیمی به طالبان
با گذشت سه سال و نیم از تسلط طالبان بر افغانستان و وضعیت پیچیده و بحرانی این کشور تحت حاکمیت اینگروه، تحلیل و بررسی وضعیت جاری افغانستان همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است. در این تحلیل، تأثیراتتوافقنامه دوحه و تبعات آن بر تحولات سیاسی و امنیتیافغانستان نیز به طور ویژهای مطرح میشود. این توافقنامه، که در سال ۲۰۲۰ میان ایالات متحده و طالبان امضا شد، نه تنها به عنوان یک نقطه عطف در روابط ایالات متحده و طالبان به شمار میآید، بلکه به عنوان یک سند جنجالی و پر انتقاد نیزمطرح است. بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان روابط بینالملل این توافق را نه تنها یک شکست استراتژیک برایایالات متحده، بلکه یک “سند تسلیمی” به طالبان و به نوعییکی از شرمآورترین توافقهای تاریخ ایالات متحده میدانند.
توافقنامه دوحه، که به منظور تسهیل خروج نیروهای آمریکاییاز افغانستان و آغاز مذاکرات صلح با طالبان تنظیم شد، به نظر میرسید که به منظور کاهش خشونتها و برقراری صلح در افغانستان طراحی شده است، اما واقعیت نشان داد که اینتوافقنامه به ویژه در عمل، به تثبیت قدرت طالبان و گسترش دامنه سلطه آنها بر افغانستان منجر شد. نکته مهم این است که در این توافق، طالبان هیچ گونه تعهدی به حفظ حقوق بشر و حقوق زنان نداشتند و این موضوع یکی از دلایل اصلی انتقاد به آن به شمار میرود.
در همین حال این توافقنامه نه تنها باعث تقویت طالبان شد، بلکه وضعیت مردم افغانستان را بهویژه از لحاظ حقوق بشریوخیمتر ساخت. طالبان از زمان تسلط بر افغانستان، اقداماتیچون نقض حقوق زنان، اعمال مجازاتهای شدید و سرکوب مخالفان سیاسی را بهطور علنی و گسترده انجام دادهاند. در این شرایط، بسیاری از مردم افغانستان به ویژه اقلیتهایقومی و مذهبی، شرایط دشواری را تجربه کردهاند.
این توافقنامه به گونه کامل به نفع طالبان تدوین شد و عملاً بسیاری از دستاوردهای بیست ساله در زمینه مبارزه با تروریسم و امنیت در افغانستان را به خطر انداخت. یکی از انتقادات دیگر به این توافقنامه این است که ایالات متحده، با علم به ماهیت تروریستی طالبان و در حالی که این گروه مسئول بسیاری از حملات تروریستی و نقض حقوق بشر در افغانستان بود، به آنها مشروعیت بخشید و با این گروه بر سر مسائل کلیدی چون خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به مذاکره نشست.
از سوی دیگر، این توافقنامه باعث شد تا ایالات متحده بدون نظارت دقیق بر تحولات افغانستان، نیروهای خود را از اینکشور خارج کند، که نتیجه آن به قدرت رسیدن طالبان و افزایش ناامنی و بیثباتی در این کشور بود. همچنین،بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این توافق نه تنها به تقویتطالبان و گروههای افراطی در افغانستان کمک کرد، بلکه اعتماد به نفس کشورهایی همچون چین، روسیه و ایران را نیز در رقابتهای جهانی و منطقهای افزایش داد.
با توجه به این وضعیت، تأثیرات و تبعات این توافقنامه همچنان بر سیاستهای جهانی و منطقهای تأثیرگذار باقیمانده است و به طور کلی نشاندهنده ضعف در استراتژیهایایالات متحده در قبال افغانستان و همچنین مسائل امنیتی و سیاسی منطقه است.
خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تاثیراتجهانی آن
خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان که در سال ۲۰۲۱ رخ داد، نه تنها تأثیرات منفی بر افغانستان داشت، بلکه بهطور مستقیم بر وضعیت جهانی و سیاستهای منطقهای نیز اثر گذاشت.
در حقیقت، این خروج نه تنها به طالبان و سایر گروههایافراطی فرصت داده که کنترل افغانستان را در دست گیرند، بلکه زمینه را برای کشورهای رقیب ایالات متحده فراهم کرد تا نفوذ خود را در این منطقه گسترش دهند. بهویژه کشورهایی مانند روسیه، چین و ایران، که هرکدام در صدد تقویت موقعیت خود در منطقه هستند، از این فرصت بهره بردهاند تا جای خالیآمریکا را پر کنند و منافع خود را در افغانستان و آسیایمرکزی به پیش برند.
روسیه با استفاده از تهدیدات امنیتی در افغانستان، بهویژهدر مرزهای آسیای مرکزی، سیاستهای خود را تقویت کرده است. چین نیز از خلأ به وجود آمده بهرهبرداری کرده و با استفاده از پروژههای زیرساختی در تلاش است تا نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در افغانستان و کشورهای همجوار گسترش دهد. از سوی دیگر، ایران با داشتن مرز مشترک با افغانستان و دغدغههای امنیتی خود در برابر گروههای افراطی،بهویژه طالبان، بهطور فعال در تلاش است تا نفوذ خود را در اینکشور تثبیت کند.
در این وضعیت جدید، بحرانهای فعلی جهانی بهطور غیرمستقیم نتیجهی همین خروج آمریکا از افغانستان هستند. خروج آمریکا نه تنها تعادل امنیتی و سیاسی در منطقه را مختل کرده است، بلکه باعث شده کشورهای رقیبایالات متحده جسارت بیشتری برای فعالیتهای خود پیداکنند.
برای مثال، با توجه به موقعیت استراتژیک افغانستان در تقابل با چین و هند، حضور و نفوذ چین در این کشور میتواندبرای ایالات متحده تهدیدی جدی به حساب آید. علاوه بر این،بحرانهای منطقهای مانند جنگ در اوکراین، تنشها در تایوان، و بحرانهای خاورمیانه بهویژه در سوریه و یمن، بهطور غیرمستقیم به تحولات افغانستان و نتایج آن از جمله بیثباتی ناشی از خروج آمریکا مربوط میشود.
از این رو، موقعیت افغانستان نهتنها از بعد امنیتی و سیاسی برای ایالات متحده حیاتی است، بلکه این کشور را در معادلات جهانی به یک نقطه استراتژیک تبدیل کرده است که بدون حضور مستقیم آمریکا در آن، نمیتوان انتظار ثبات و کنترل در منطقه را داشت. در نتیجه، بحرانهای جهانی که پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان رخ دادهاند، نشاندهندهی لزوم بازنگری در سیاست خارجی ایالات متحده و ضرورت بازگشت این کشور به افغانستان بهعنوان یک اولویتاستراتژیک است. این بازگشت میتواند بهطور مستقیم در جلوگیری از گسترش نفوذ رقبای آمریکا در منطقه و مقابله با تهدیدات جهانی نقش حیاتی ایفا کند.
چالشهای جهانی و راه حل در افغانستان
با توجه به چالشهای جهانی همچون جنگها و تنشهای موجود در سراسر جهان، راه حل این بحرانها تنها میتواند از طریقیک استراتژی واحد و تمرکز دوباره ایالات متحده بر افغانستان به دست آید. ایالات متحده باید بهطور جدی افغانستان را در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد و از هر روشی برایبازگشت به این کشور استفاده کند. این بازگشت نه تنها برایحل بحرانهای داخلی افغانستان ضروری است، بلکه میتواندبهعنوان یک نقطه استراتژیک برای آمریکا در مقابله با رقبایجهانی و جلوگیری از گسترش نفوذ آنها در منطقه عمل کند.
از دیدگاه نویسنده، مشکلات فعلی جهان تنها یک راه حل دارند و آن این است که ایالات متحده باید خواستههای خود را از طریق حضور مجدد در افغانستان به کرسی بنشاند. همچنان افغانستان باید بهعنوان یک مرکز برای نظارت و پیشگیری از فعالیتهای رقبای جهانی ایالات متحده در منطقه تبدیل شود. در غیر این صورت، وضعیت موجود میتواند به افزایشبحرانهای جهانی و تهدیدات بیشتری علیه منافع آمریکامنجر شود.
حضور دوباره ایالات متحده در افغانستان و بازگشت به اینکشور میتواند بهعنوان یک نقطه کلیدی در حل بحرانهایجهانی و مقابله با تهدیدات رقبای جهانی ایالات متحده مطرح شود. این امر نه تنها به نفع افغانستان، بلکه به نفع ثبات جهانیخواهد بود.
در حال حاضر، ایالات متحده با مشکلات فراوانی در سطح جهانی مواجه است که عمدتاً به درگیریهای نظامی و بحرانهای منطقهای مربوط میشود. این بحرانها شامل جنگ روسیه با اوکراین، درگیریهای اسراییل با غزه، جنگ در یمن، در لبنان، حوثیها و تنشهای ایران با اسرائیل هستند. اما نکته مهم این است که تمام این مسائل، به نوعی به افغانستان و وضعیت آن مرتبط هستند و راه حل نیز در افغانستان نهفته است.
برای درک عمیقتر اهمیت استراتژیک افغانستان در سیاستهای جهانی، باید به موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی این کشور توجه کرد. افغانستان که در قلب آسیا قرار دارد، نه تنها یک مرکز مهم در مسیرهای تجاری و اقتصادی است، بلکه بهعنوان پلی بین غرب و شرق و همچنینشمال و جنوب شناخته میشود. این کشور به دلیل هممرز بودن با کشورهای کلیدی همچون ایران، چین، پاکستان، و کشورهای آسیای مرکزی، از لحاظ جغرافیایی و سیاسیبهعنوان یک منطقه استراتژیک در رقابتهای جهانی و منطقهایایفای نقش کرده است.
حضور ایالات متحده در افغانستان در طول دو دهه اخیر،بخشی از استراتژی کلی آمریکا برای حفظ برتری خود در سطح جهانی و منطقهای بود. در واقع، افغانستان بهعنوان یک پایگاهمهم نظامی و اطلاعاتی برای ایالات متحده عمل میکرد که قادر بود از آن برای نظارت بر تهدیدات و فعالیتهای رقبای جهانی و منطقهای خود استفاده کند. بهویژه در جنگ علیه تروریسم و مبارزه با گروههای افراطی مانند القاعده و داعش، حضور نظامیآمریکا در افغانستان بهعنوان یک مانع مهم در برابر گسترش نفوذ این گروهها و سایر تهدیدات تروریستی عمل کرده بود. علاوه بر این، ایالات متحده با حضور در افغانستان توانست درگیر بحرانها و تهدیدات متعدد در کشورهای نظیر ایران،چین و روسیه شود و نفوذ این کشورها را در منطقه محدود کند.
این تحولات در افغانستان بهطور غیرمستقیم به بحرانهایجهانی که در حال حاضر در عرصههای مختلف رخ میدهند،مربوط میشود. جنگ در اوکراین، تنشهای در منطقه تایوان،بحرانهای خاورمیانه و درگیریهای در یمن، همه به نوعی به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و بیثباتی ایجادشده در این کشور بازمیگردند.
با توجه به اینکه آمریکا دیگرنمیتواند بهطور مستقیم بر وضعیت افغانستان نظارت داشته باشد، این امر باعث شده است که قدرتهای رقیب ایالاتمتحده، همچون چین و روسیه، جسارت بیشتری در فعالیتهای خود داشته باشند. این کشورها بهواسطه ضعف در حضور آمریکا، بهویژه در جنوب آسیا، توانستهاند بهطور مؤثری سیاستهای خود را پیش برند.
از این رو، این بحرانهای جهانی میتواند بهطور غیرمستقیمبه خروج آمریکا از افغانستان و خلأ قدرت در این کشور مرتبط باشد. مشکلات جهانی همچون جنگهای نیابتی در سوریه،یمن، و درگیریهای طولانیمدت در افغانستان، موجب شدهاند تا وضعیت جهانی بهشدت پیچیدهتر شود. کشورهای رقیبآمریکا در نتیجهٔ این شرایط، بیتوجه به قوانینبینالمللی، توانستهاند بهطور مؤثری نقش خود را در اینبحرانها ایفا کنند. بهویژه بحرانهایی که از جانب چین،روسیه، و ایران در حال حاضر در جریان است، نشاندهندهٔ چالشهای جدی در مقابله با نفوذ رقبای ایالات متحده در سطح جهانی است.
در نهایت، موقعیت افغانستان در سیاستهای جهانینشاندهندهی اهمیت حیاتی این کشور برای ایالات متحده است. حضور مستقیم یا غیرمستقیم آمریکا در این کشور بهعنوان یک عامل بازدارنده در برابر نفوذ رقبای جهانی محسوب میشود. برای ایالات متحده، بازگشت به افغانستان و تأمینثبات در این کشور بهعنوان یک اولویت در سیاست خارجی،ممکن است بتواند بهطور مؤثری از گسترش نفوذ قدرتهای رقیبجلوگیری کند و به بازسازی موقعیت آمریکا در سطح جهانیکمک کند.
با توجه به تحلیلی که صورت گرفت به این نتیجه می رسیم که درمجموع، تحولات سه سال گذشته در افغانستان و چالشهایپیش روی آن، نشاندهنده لزوم تغییراتی بنیادی در سیاستهای داخلی و خارجی این کشور است.
در این صورت افغانستان نیاز به یک رهبری جدید و کارا داردکه بتواند نه تنها کشور را از بحرانهای سیاسی و اقتصادیموجود بیرون بیاورد، بلکه توانایی گردآوری همه گروهها و اقوام افغانستان تحت یک حکومت فراگیر را داشته باشد. همچنین،جامعه جهانی باید برای کمک به مردم افغانستان و حمایت از حقوق بشر در این کشور، فشارهای سیاسی و اقتصادیبیشتری بر طالبان وارد کند تا از وقوع فجایع انسانی بیشترجلوگیری صورت گیرد.