نویسنده؛ شاهین علیزاده
تعامل شرمآور علمای بامیان با رژیم طالبانی
در تاریخ، چهرههایی بودند که با آنکه علم داشتند، وجدان را با دنیا معامله کردند؛ بلعم بن باعورا یکی از همانهاست. عالمی که آگاهیاش را به زر و زور فرعون فروخت و علیه حق ایستاد. امروز، در بامیان نیز چهرههایی را میبینیم که علم دین دارند، جایگاه مسجد دارند، اما در برابر ظلم طالبان یا سکوت کردهاند یا با آنان همسفره شدهاند. اینان «بلعمهای عصر ما» هستند.
بلعم دیروز، بلعم امروز
بلعم بن باعورا دعاگوی دربار فرعون بود. او بهجای اینکه در صف موسی علیهالسلام بایستد، علم و دعا را خرج دوام ظلم کرد. امروز در بامیان، ما هم علمای مسجدی را میبینیم که بهجای فریاد زدن علیه بسته شدن مکاتب دخترانه، خاموشاند. نه تنها خاموش، بلکه گاهی در جمع طالبان، در کنار فرماندهان طالب، لبخند میزنند و گاه در منبرها، عملکرد حکومت فرعونی طالبان را توجیه میکنند.
چه شد که مسجد سنگر ظلم شد؟
در گذشته مسجد پناهگاه مظلومان بود، اما امروز در بامیان، برخی از منابر به ابزاری برای تبلیغ سیاستهای طالبانی تبدیل شدهاند. بهجای آیات رحمت، فتواهای سکوت پخش میشود؛ بهجای روایت حق، روایت سازش با باطل.
علمایی که در برابر ظلم طالبان ساکتاند، همانهایی هستند که پیش از این، دم از دین، اخلاق، عدالت و مردم میزدند. اما حالا با دیدن شلاق بر پشت معلم، اشک مادری که دخترش را از مکتب بیرون کردهاند، یا گریه روزنامهنگاری که قلمش شکسته شده، چشمانشان را میبندند.
این سکوت، شریک جرم است
سکوت علما در برابر جنایت، خود یک جنایت است. اگر امروز علمای بامیان بهجای ایستادن در صف مظلوم، یا ساکت ماندهاند یا در کنار ظالم نشستهاند، باید دانست که اینان دین را نه برای هدایت، بلکه برای مصلحتجویی شخصی میخواهند. اینان از نسل همان بلعمهاییاند که علم داشتند، اما شهامت نداشتند.
نتیجهگیری: بلعمِ عصر ما کیست؟
بلعمِ عصر ما کسی است که منبر دارد، اما فریاد ندارد. عمامه دارد، اما شهامت ندارد. کتاب دارد، اما بینش ندارد. او نه فقط یک فرد، بلکه یک جریان فکری است که دین را در برابر قدرت قربانی میکند.
وای بر آنانی که امروز در بامیان، نام «عالم دین» بر خود گذاشتهاند اما صدایشان نه در حمایت مردم، بلکه در توجیه ظلم بلند میشود. اینان بلعمهای زمانهاند. بلعمهایی که اگرچه قرآن را میخوانند، اما حقیقت را دفن کردهاند.
بلعمِ عصر ما
