نویسنده : معین اسلامپور
از همهی بحثها، تحلیل و کتابت فراوانیکه در مورد استاد ربانی گفته، نوشته شده است، بگذریم، فقط یک جملهی تاریخی او« زعمامت را با ماموریت تعویض کردین»، میتوانیم، عمق درک سیاسی، دور اندیشی، بزرگی او را از این جملهی کوتاه تفسیر و کشف کنیم.
بر چسبها، نقدهایی سطحینگرانه و بد براهههایی زیادی تا اکنون از حلقات خودی تا بیگانهها به او زدند/ گفتند. اما زمان کوتاه همین سیزده سال پاسخ تمام این همه کژاندیشیها و حماقتهای سیاسی را رو زد که او چهقدر خرد و شم سیاسی داشته است. بقیه را گذر ایام پاسخ خواهد گفت.
استاد شهید در دورهی زعمامت کوتاه و پر از مزاحمت و پر تنشش خویش حداقل چند کار کلی و محوری را پس از حبیب الله کلکانی برای تاجیکان انجام داد این در تاریخ سیاسی تاجیکان بیسابقه است:
۱- بهعنوان یکطرف قضیهی کشور، هویت مارا معرفی نمود و با هویت یک تاجیک در تمام مناسبتها داخلی، خارجی حضور یافت، کاخ هویت مارا نمایی خاص بخشید.
۲- استاد ربانی نهتنها تودههایی خفته و خواب بردهی تاجیک را بیدار کرد، بل برای اقلیتها تلنگری بیداری و شهامت تاریخی زد، برای همگان تفهیم کرد، غیر از پشتون هم میتواند در این کشور بهزعامت سیاسی دست یابد.
۳- بهدنیا اقتدار و هویت تاجیکان را مخابره کرد، برای همه تفهیم کرد یک تاجیک محروم و تحقیر شده، هم میتواند ریسجمهور افغانستان شود. این حضور سیاسی موجب تمرکز و توجهی کشورهایی منطقه شد. تا در بازیها و تعاملات سیاسی کشور، تاجیکها بهعنوان یک محور مهم دور نگهداشته نشوند.
۴- نسلهایی بعد از خودش را رویکرد تاریخی بخشید، اگر آنها ارادهای محکم و عزم متین داشته باشند، بادرنظرداشت این رویکرد سیاسی میتوانند بهزعامت سیاسی برسند.
در فرجام استاد ربانی خط و آدرسهایی پر رنگ را برای همهی تاجیکان ترسیم کرد، اما متاسفانه عدهای از آدمکهایکه از دل حوادث بیرون زده بودند، با ناسپاسی تمام، اقتدار سه دهه مبارزه، قدم و اندیشهی این رهبر فرهمند را با شاخهای(شاخین) جهل و جنون، بهدست باد سپردهاند، بهقول خودش قدرت را بهماموریت معاوضه نمودهاند.
در فرجام تروریسم قومی با همسویی، در تبانی با برخی شبکههایی تروریستی در محوریت حامد کرزی، او را مانع و مزاحم تحقق بازیهای قومگرایانهی امروزین خویش میپنداشتند، ظاهراً بهنیابتی معصوم استانکزی، استاد توسط کرزی و حلقهای توطیه و ترور داخلی حذف شد، در نهایت طومار پدر سیاست ما در هم پیچید.
حال نبودش را همهی تاجیکان حتا اقوام دیگر بهوضوح حس مینمایند، او رهبر زیرک، پهلوان معرکههایی سیاست بود با صبوری در برابر هرگونه پلشتی، نابهسامانی، با خون سردی علی گونهاش بحران را مدیریت میکرد، در دشوارترین لحظهها خشمش را مهار مینمود، همواره لبخندی معناداری بر لب داشتند، نمونهی این زیرکی و لبخندش را میتوانید در هنگام تسلیمی قدرت با قاتلش حامد کرزی مشاهده کنید که او چهگونه و با چه مهارتی قدرت را تسلیم میدهد، گویا آب از آب تکان نخورده است. ظاهراً ریاست یک ماموریت کوچک را به طرف تحویل میدهد او در این کارش، سه، هدف اساسی دنبال میکرد:
نخست در حضور رسانهها وانمود کرد، قدرت چیزی مهم نیست، برای کرزی واگذاشتم. دوم، خیانت بزرگیکه برای یک هویت کلان در بن توسط چند مزدور شده بود، آرامشاش را کنترل میکرد.
سوم، او اقتدار را در خودش و جامعهای متعلق بهخویش جستجو مینمود، یعنی او اقتدار را با خودش حمل میکرد، چنانکه بار بار خلیلزاد، کرزی سفیر آمریکا و برخی چهرههای محوری منطقه، بهش مشوره مینمودند و از کنارش راحت رد نمیشدند.
او سد استواری در مسیر فعالیتهای پوپلستی، فاشیستی، قومگرانهی کرزی و برخی گروههایی فاشیستی و ناسیونالیست قومی بود.
اما آنچه پس از استاد ربانی شهید میراثدارانش کمترین کاریکه در خور شأن سیاسی و اجتماعی او باشد انجام ندادهاند. تنها در دفتر طرح و تدوین استاد شهید دو آدم «فضلی آماج و عبدالوهاب عمار» فراتر از توقع زحمت و تلاش فراوان کردهاند که قابل تحسین و تقدیر استند. اما شخصاً آقای صلاح الدین ربانی نهتنها کاری از پیش نبرد بل مانعی فعایتهایی رضاکارانه و داوطلبانهای این دو بزرگوار شد.