احمدیوسف آریایی
انتحار کنندهگان سابق گروه طالبان چگونه قهرمانان امروز تعریف میشوند؛ گذشت تاریخ موجب تغییر حافظۀ جمعی و فراموشی جنایات اینگروه میشود یا تلاشهای هدفمند سیاسی آنان برای دگرگون ساختن هویتهای خایین و قاتل؟ در پاسخ به پرسشهای ذکرشده و مشابه آن، نیاز است اندکی به مباحث تاریخ، واقعیتهای ساخته شدۀ تاریخی یا برساختگرایی تاریخی، و اینکه روایات تاریخی تحت تاثیر کدام عوامل اجتماعی شکل میگیرند نگاه انداخته شود.
بربنیاد مفاهیم علمی برساختگرایی؛ بخشی از تاریخنگاران، همواره روایات تاریخی جوامعشان را متاثر از قدرت نظامهای سیاسی حاکم در جامعه مینگارند. تاریخ رویکردهای نظامی، سیاسی، استخباراتی و جنگی گروه طالبان که در بیست سال گذشته با اوج انزجار و تنفر مردم افغانستان همراه است، در چهار سال حاکمیت اینگروه بهگونۀ هدفمندانه تلاش شده است، وارونه جلوه داده شود. قاتلان مردم ، قهرمان توصیف شده اند، حمله کنندهگان انتحاری آنان بر شهرها، مساجد و مکاتب شهید و افرادی از این گروه که با تیغ و تار گلوی اطفال، انسانهای بیگناه و سربازان نیروهای امنیتی را قطع کرده اند محترم خوانده شده اند. متونی که از این جنایات به نسلهای بعدی بهمیراث گذاشته میشود، قضاوتهای اجتماعی نسبت به اعمال اینگروه را وارونه و غیر و اقعی جلوه خواهد داد. جنایات تاریخی پیوستۀ گروه طالبان در مناطق مختلف کشور خصوصاً استانهای شمال، بهعنوان جهاد و نبرد آزادی خواهی تعبیر خواهد شد. از این رو نیاز است نسلهای جوامع بشری خصوصاً افغانستانیها، با نگاه آگاهانه بهتاریخ، روایات تاریخی و برجسته سازیهای جعلی که متاثر از قدرت سیاسی و عواملی قومی بوده است را با رویکر انتقادی و تحقیقی هضم نمایند.
تلاشهای هدفمندانۀ فرهنگی قدرت حاکم در کابل(گروه طالبان) برای برساختگرایی( جعل) تاریخ و سرپوش گذاشتن به جنایات اینگروه است. موردی که در خصوص رویکردهای جنایت بار حکومت عبدالرحمان خان، امان الله خان و نادرشاه نیزصورت گرفته است و بخش بزرگی از جنایات تاریخی آنان کتمان شده، بخشهایی از اقدامات قومی ظالمانهی آنان نیز با ادبیات فریبانه و جعلی توجیه شده است.
آنچه بهعنوان تاریخ، جهت فهم گذشتی جوامع بشری برای نسلهای بعدی تعریف میشود، کُل واقعیت نه، بلکه بخشی از واقعیتهای آن جامعه بوده که تحت تاثیر عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ذهنی توسط گروههای سیاسی حاکم و افراد وفا دار به آن گروه ساخته شده اند. براساس نظریهی برساختگرایی، واقعیت پدیدهای اجتماعی است که توسط خود انسانها ساخته میشود؛ انسانها آنچه را که به عنوان واقعیت اجتماعی میپذیریند آن را بر اساس آگاهی فردی خویش و آگاهی به دست آمده از تعامل با دیگران میسازند. در این نظریه، تصور و درک انسانها از جامعه و اتفاقات بیرونی حاصل ترکیبِ ساخت اجتماعی معنا و معنای حاصل از تحارب شخصی آنان دانسته میشود. هدف از برساختگرایی اجتماعی این است که واقعیتهای جامعۀ انسانی تنها جنبهی بیرونی و عینی ندارندکه برمبنای آن قضاوتهای انسانی شکل بگیرد، بلکه ذهن افراد نیز در ساختن واقعیات و مفهوم سازی در آنها دخیل است. انسانها پدیدههای اجتماعی را مطابق به زمینههای فکری و ذهنی خود مورد مطالعه قرار میدهند. مفاهیمیکه جهت توضیح حقایق تاریخی جامعه از آنان استفاده میشود بار معنایی مطلق و کامل ندارند، بلکه تابع جنبههای خاص تاریخی، فرهنگی و سیاسی بوده مفاهیم ساخته شدهی شرایط خاص زمانی و مکانی خود هستند. از همین روست که برخی از پدیدههای تاریخی در گذر زمان و تحولات سیاسی- اجتماعی دچار دگرگونی مفهومی شده بار ارزشی متفاوت به خود اختیار میکنند. بحث زبان شناسی سوسور نیز با تفکیک دال ومدلول یا لفظ و معنا به همین موضوع پرداخته است؛ اینکه بین لفظ و معنای کلمات رابطه ذاتی وجود ندارد بلکه این رابطه دل بخواهانه است، انسانها با مشاهدۀ واقعیات مختلف اجتماعی در قالبهای گوناگون، متن، تصویر و یا موارد دیگر، مفهوم آن را مبتنی بر فهم و برداشت خودکه متاثر از عوامل مختلف میباشد مفهوم سازی مینماید.
بر بنیاد تیوری برساختگرایی، افراد جامعه به محض قرارگرفتن در معرض پدیدههایی تاریخی و حقایق اجتماعی، آنان را بر اساس آگاهی فردی خویش و آگاهی به دست آمده از تعامل با دیگران میسازند. در این رویکرد دانش و آگاهی چیزی نیست که توسط انسانها کشف شود بلکه، چیزی است که ساخته میشود. انسانها تاریخ جوامع شان را بر اساس آنچه در کتابهای مختلف و روایتهای گوناگون با اهمیت تلقی شده است پذیرفته و تحلیل میکنند، در حالیکه به باور برساختگرایی، تاریخ نگاران و رسانهها، نه به عنوان آینۀ انعکاس دهندهای واقعیتهای جامعه، بلکه به عنوان سازنده و شکل دهندۀ آن هستند، آنان چارچوبهای فکری مورد نظر خود را تحت عنوان تاریخ ترتیب نموده و بالای دیگران تحمیل میکنند. بر بنیاد تحقیقات انجام شده، واقعیت نگاری تاریخی تنها انتخاب رویداد و اتفاقات مختلف تاریخی از میان صدها عامل نیست؛ بلکه معنا دهی و مفهوم سازی به آنان دانسته میشود.
مراحل شکلگیری برساخت اجتماعی حاکم
برساختگرایی اجتماعی به این باور است که افراد جامعه، معرفتی را که بر اساس آن واقعیتهای اجتماعی خویش را بنیان مینهند از چهار منبع به دست میآورند. تجربۀ شخصی؛ جامعه؛ نهادهای اجتماعی و رسانهها. الگویی که برای ساخت اجتماعی واقعیت ارایه میشود، یک فرایند چهار مرحلۀ را در بر میگیرد تا برساخت مورد نظر، قابل قبول اعضای جامعه گردد. در مرحلهی نخست این فرایند، جهان واقعی قرار دارد که قبل از تفسیرهای اجتماعی است، یعنی و اقعیت اصلی، این مرحله هیچگاه بدون مداخلهی ذهنی و فکری روایت نمیشود. در مرحلهی دوم واقعیات اجتماعی، جهت برساخت تحت رقابت قرار میگیرند، مبنی بر اینکه کدام یک به عنوان برساخت کلی پذیرفته شود. در مرحلهی سوم نقش وسایل ارتباط جمعی و رسانهها مطرح میشود، اینکه کدام یک از ساختارهای رقابتی مرحلهی دوم را حمایت کنند؛ در نهایت یک برساخت برتر و نشات گرفته از رقابت به صورت دیدگاه عمومی پذیرفته شده و در جامعه به وجود میآبد. نقش ساختارهای سیاسی و اجتماعی درکنار قدرت حاکم سیاسی در پذیرفته شدن برساخت مورد نظر، تاثیرمستقیم دارد. نگاههای مشکوک به تاریخ و تفاسیرگذشته که در جوامع مختلف به عنوان موارد متعارض وجود دارد نیز ریشه در برساختگرایی اجتماعی داشته است.
مفهوم برساختگرایی اجتماعی در مطالعات مربوط به رسانههای جمعی تحت عنوان چارچوب سازی مورد مطالعه قرار میگیرد. مفهوم چارچوب سازی یا (framing) در مطالعات ارتباطات جمعی و رسانهها این است که هرگونه بازنمایی واقعیت، نوعی چارچوب سازی است. همان گونه که عکس گرفتن از یک صحنه نیز نوعی از چارچوب سازی است. برساختگرایان نیز با انتخاب واقعیتهای مورد نظر و مرتبط قرار دادن آنها زمینههاو بافتهای مناسب چارچوبی را جهت درک و تحمیل بالای مخاطب خلق میکنند.
بنا براین، پرداختن به مسایل اجتماعی و پذیرفتن آنچه در لای کتُب تاریخ نگاشته شده است نه تنها مفهوم کامل از واقعیتهای اجتماعی نیست؛ بلکه با تغیر زمان، تحولات اجتماعی و دگرگونیهای مکانی، بار معنایی متفاوت به خود اختیار مینمایند. نگاه کارشناسانه به تاریخ و نوشتههای تاریخی از دید برساختگرایی این است که نه تنها پدیدهها را مطلق قابل قبول دانسته نمیداند، بلکه کشف حقایق و درک موضوعات را یک فرایند منحصر به فرد خوانده که بر بیناد آن، افراد نسبت به رویدادها و پدیدههای اجتماعی با توجه به برداشت ذهنی و تعاملات ارتباطی خود تفسیر مختلف ارایه میکند. از این رو برداشتهای کلی میان افراد نسبت به حقایق اجتماعی کمتر وجود دارد.