معین اسلامپور
جدا از برخی عوامل پیدا و پنهان که در نابودی تاجیکان نقش داشتند دو مسأله مهمیکه سالها در جامعۀ تاجیکان بیداد کرد «محلهگرایی- از خود بیگانگی» بود. قدرت همواره در یک محور تمرکز کرد؛ توزیع عادلانه و استخدام افراد و اشخاص نخبه و چیز فهم. متوازن از تمام حوزۀ تاجیکان صورت نگرفت. آنها فکر مینمودند تاجیک فقط بدخشانی-پنجشیری هستند؛ مابقیه برده و رعیتاند بهوضعیت اجتماعی، سیاسی تاجیکان استانهای دیگر اهمیت ندادهاند. بخش ساختار ملکی را همه کم و بیش میدانند که تاجیکان استانها دیگر چهقدر سهم و نقشی در بدنۀ دولت داشتند؛ اما خود در ساختار ارتش شاهد بودم که اکثریت فرماندهان لواها و کندکها از یک آدرس و از یک استان بودهاند. بارها در داخل ساختارهای نظامی نسبت به این رویکرد اعتراض و انتقاد فراوانی شد. وقتی بهمراجع مسوول مراجعه میکردید، میگفتید چرا عدالت سازمانی و تعادل رعایت و لحاظ نمیشود؟ آنها بسیار راحت گراف ترکیب قومی را بهرخ میکشیدند که از یک محله و آدرس خاص گزینش شده است. متاسفانه رهبران پوشالی، سیاسی، نظامی تاجیکان نهتنها به این مهم توجه و تمکین نکردهاند. بل ذرهای شم سیاسی و استراتژی پیشگیرانه و پیشدستانهیی در تقابل بهرقبای استراتژیک و ایدهی هژمونی قومی نداشتند. سهمیۀ ناچیز و اندکی هم در کنترل داشتند، فقط در دایرهای محله و استانهای خود خرچ و دخل مینمودند یا نهایت حیف و میل قوم و فامیل خویش میکردند. دیگری بهسرنوشت تاجیکان بامیان، کاپیسا، پروان، تخار، بغلان، مزار شریف، هرات، غور، بادغیس، نیمروز، فراه، قندهار، ننگرهار، لغمان، لوگر، میدان وردک، غزنی، سمنگان، فاریاب، جوزجان وسایر استانهای که تاجیکان نفوس قابل ملاحظهای دارد کوچکترین توجه و تأمل نکردهاند.
انحصارگرایی و خویشخوری عقده و حقارت فراوانی را در میان تاجیکان سایر استانها خلق کرد، با این وضع فرصت طلایی را در اختیار کسانی قرار داد که سالها در کمین نابودی، مسخ هویت و مصادرهای تمام ارزشهایی تاریخی ما بودهاند.
اگر همتبار ما در غور، غزنی، بامیان، پکیتا و هرات و … مورد ظلم و استبداد قومی قرار میگرفتند، نسبت به آنها هیچگونه واکنشی از خود نشان نمیدادند. اصلاً آنان را بهجز در انتخابات دیگر متعلق بهخود نمیدانستند…. امثالهم دهها مورد دیگریست که بهتاجیکان سراسر کشور خیانت و بیتوجهی خودی صورت گرفت تا به استبداد کلان قومی. در فرجام نتیجه چیزی شد امروز از بخت سیاه در نتیجهی عملکرد چند دلقک و رهبر نما «تر و خشک» همه سوختند و نابود شدهاند. حالا جز یک مشت بردهی بیاراده و اسیر هیچ چیزی دیگری نیستیم.
در واقع مارا استبداد خودی، انحصارگرایی و محلهگرایی نابود کرد؛ در پسا سقوط تاجیکان همۀ افغانستان همانند غور و سایر استانهای دیگر در صفحات مجازی و مطبوعات داخلی و خارجی در اوج تلخوارگی و تلخکامی در کنار ما علیۀ استبداد قومی دادخواهی میکنند نسبت به بیعدالتی که سالها به آنها شده است، بهعنوان یک تاجیک احساس شرمندهگی و خجالت زدگی میکنم؛ باآنکه هیچکارۀ نبودم و نیستم.
طالبان در پنجشیر: جوانان یا به صفوف طالبان بپیوندند یا به جرم مخالفت با نظام گرفتار میشوند
یک مقام حکومت پیشین: القاعده نقش برجستهای در حل اختلافات میان رهبران طالبان دارد
طالبان برای دومینسال، بورسیههای تحصیلی روسیه را متوقف کردند
ملاهبتالله: مقامات بلندپایهی طالبان نمیتوانند همزمان دو وظیفهی رسمی داشته باشند
رهبر طالبان: کلکینهاییکه از آن زنان همسایه دیده میشوند، خراب شود
باشندگان پنجشیر میگویند افراد طالبان آنها را توهین، شکنجه و زندانی میکنند