نویسنده: فضل منالله مجاهد
در سال ۱۳۷۷، کتابی با عنوان «سقاوی دوم» به نام مستعار سمسور افغان منتشر شد که در آن به سیاستمداران تاجیک توهین و اتهامات سنگینی وارد شدهاست. این کتاب در زمانی نوشته شد که طالبان در بسیاری از مناطق افغانستان دست به جنایت، ظلم و قتلعام میزدند. در بخش پایانی این کتاب، نویسنده تحت عنوان «چند پیشنهاد در مورد جلوگیری از سقاوی سوم و حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی افغانستان»، ۱۳ پیشنهاد ارائه کرده است. عملکرد طالبان نشان میدهد که آنها در تلاش برای اجرای این پیشنهادات هستند و سیاستهایشان بر اساس همین موارد تدوین شده است. یکی از نمونههای آشکار، پروژه شهرکسازی در استان پنجشیر توسط وزارت مهاجرین طالبان است.
به اساس گزارش رسانههای محلی و بین المللی، وزارت مهاجرین طالبان اعلام کرده است که در شهرستان عنابه استان پنجشیر، به دستور ملا هبتالله آخندزاده، رهبر این گروه، شهرکی در زمینی به مساحت ۱۷۸ جریب زمین برای «مهاجرین» ساخته خواهد شد. این اقدام کاملاً مطابق با پیشنهاد بند نهم کتاب «سقاوی دوم» است. در صفحه ۱۶۰ این کتاب آمده است:
«برای جلوگیری از سوءاستفاده جغرافیایی و نظامی مردم پنجشیر، باید این منطقه از ساکنان فعلی تخلیه و زمینهای معادل یا بیشتری در جنوب و جنوبغرب به آنان داده شود… دولتهای ملی میتوانند مردم را برای تأمین وحدت ملی به مناطق دیگر منتقل کنند…» به همین ترتیب، پیشنهادات بند ششم، هفتم و هشتم این کتاب نیز به اسکان مردم مناطق جنوب و شرق در شمال کابل و اطراف بگرام اشاره دارند. هدف این اقدامات، تغییر بافت جمعیتی و ایجاد «کمربندهای قومی» به نفع گروه طالبان و فاشیسم پشتونی است.
در پیشنهاد شماره ۱۲ کتاب آمده است:
«تمام آثار فرهنگی، علمی، تاریخی و مذهبی که از ایران به افغانستان وارد میشوند، باید توسط کمیسیونی بررسی شده و از ورود آثاری که با مذهب حنفی در تضاد هستند، جلوگیری شود.» طالبان نیز در راستای اجرای این پیشنهاد، صدها جلد کتاب از نویسندگان ایرانی و افغانستانی، بهویژه آثار جوانان حوزه مقاومت ملی را ممنوع اعلام کردند. این سیاستها نمادی از رویکرد فاشیستی و قوممحورانه طالبان است که با اصول اسلامی و مفاهیم وحدت ملی در تضاد قرار دارد. تلاش طالبان برای اجرای این پیشنهادات، نشاندهنده عزم آنها برای تحمیل هژمونی قومی و زبانی خود بر دیگر اقوام افغانستان است؛ اقدامی که پیامدهای ویرانگری برای ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور به همراه دارد.
گروه طالبان، بهعنوان یک جریان افراطی و قبیلهمحور، با هرگونه تنوع فرهنگی، قومی و زبانی مخالفت نشان دادهاند. سیاستهایی مانند تغییر بافت جمعیتی و محدودیت آزادیهای فرهنگی، تلاشی برای بازگرداندن جامعه افغانستان به الگوهای قبیلوی بوده است. اما تجربه تاریخی نشان داده است که این سیاستها نهتنها موجب استحکام قدرت نمیشوند، بلکه بستر نارضایتی و شورشهای اجتماعی را فراهم میکنند.
در نهایت، با وجود تلاش گروه طالبان برای تحمیل ایدئولوژی قبیلهای و پنهان شدن در نقاب شریعت اسلامی، مردم افغانستان با دقت رفتار و سیاستهای این گروه را زیر نظر دارند. امید به شکست این سیاستها و ایجاد کشوری مبتنی بر عدالت، همزیستی مسالمتآمیز و احترام به تنوع همچنان زنده است. بدون شک، طالبان در این میدان بازنده خواهند بود.
«سقاوی دوم»
طالبان در پنجشیر: جوانان یا به صفوف طالبان بپیوندند یا به جرم مخالفت با نظام گرفتار میشوند
یک مقام حکومت پیشین: القاعده نقش برجستهای در حل اختلافات میان رهبران طالبان دارد
طالبان برای دومینسال، بورسیههای تحصیلی روسیه را متوقف کردند
ملاهبتالله: مقامات بلندپایهی طالبان نمیتوانند همزمان دو وظیفهی رسمی داشته باشند
رهبر طالبان: کلکینهاییکه از آن زنان همسایه دیده میشوند، خراب شود