معین اسلامپور
من نوشتهام را با یک سخن طلایی و ماندگار مسعود آغاز میکنم که او در اوج ناامیدی و فرارِ اکثریت رهبران سیاسی- نظامی کشور در دورۀ مقاومت نخست در بلندای قله هندوکش گفت:« به اندازه کلاهم جای بماند میمانم و مقاومت میکنم». من افتخار رزمندهگی و جنگ را در روزگار پر افتخار او دارم. در آن ایام این جملۀ معروف او، آنقدر برایم مفهوم نبود. اما پس از سقوط غمناک کابل، مهاجرت صدها انسان بهخارج، فرار بیپیشنۀ همۀ مردم از کشور، اعلام جنگ و مقاومت جبهات در برابر طالبان، شعارهایی بلند و بالا و پر رنگ بسیاریها نزدیک بهچهار سال سلطۀ ننگین دوبارهای طالبان، بهسنگینی و عمق معنای این جمله فکر میکنم که او چهگونه و با کدام اطمینان و اعتماد بهنفس جملۀ «به اندازه کلاهم جای بماند میمانم و مقاومت میکنم» را مطرح کرد و تا فرجام ماند و مقاومت کرد در نهایت پای حرفش جان داد و عاشقانه جام شهادت سر کشید.
باتوجه بهجوی حاکم، ندانمکارهایی رهبران نظامی-سیاسی حوزۀ هویتی ما و کسانیکه سالها همکاسه و همرکاب مسعود (ره) بودند یک درصد نتوانستند احداقل کاپی مصنوعی مسعود برای یک هفته باشند؛
بهنظر میرسد مسعود باگذشت این همه سال، همچنان نامکشوف مانده است. آنانیکه بیش از سه دهه در سفر و حضر با او بودهاند. شناخت و معرفتشان از او صوری، خیالی و میانتهی بوده است. چهرهای واقعی و رازناک مسعود هنوز کشف و درک نشده است. قطعاً احساس میکنم کشف مسعود هنوز یک معما است؛ اما او را دشمنانش خوب شناختهاند تا دوستان کذایی و بیاستعدادش.
من پیوسته رهنمودها، سخنرانیها، کتاب و یادداشتهای روزانهای نظامی سال1363 احمدشاه مسعود را مطالعه میکنم. هرچند کشف مسعود دشوار است؛ اما خیلی راحت میشد، پارۀ مدل نظامی و خلاقیتهایی تاکتیکی- سنتی او را الگو گرفت. بااین وجود بهجز ژنرال داوود شهید اگر سخن بهگزاف نگفته باشم، دیگر هیچکسی ذرۀ نتوانستند مسعود شوند.
سنگینی و صلابت مسعود را میتوان از اوج حقارت و شکست و تحقیر تاریخی یک ملت پر افتخار دانست که مسعود کی بوده است؛ از رقص و پایکوبی دشمنانش بهسر آرامگاهاش میتوان درک کرد و خوب فهمید که مسعود کیست؟
وقتی مسعود در حضور فرماندهان مقاومت بهویژه استاد سیاف در یک جلسهای تصمیمگیری بهسر یک برنامهریزی عملیات تهاجمی بر مواضع دشمن میگویید: «اگر اینجا مقاومت نکنیم، باز بدخشان بیرویم در آنجا چهطور میتوانیم مقاومت کنیم؛ همینکه مردم ما را با تفنگ جور ببیند، وطن در دست دشمن باشد بهکدام چشم بگردیم. وقتی به تاجیکستان برویم این ننگ تاریخ را بهکجا ببریم.» اوج درک و درد، آزادهگی و شهامت مسعود را میتوان در این مناسب کوتاه که ویدیوی آن در صفحات مجازی در دسترس است، درک و کشف کرد.
باآنکه آدمهایی فراوانی کلاه کج ماندهاند، اکت و ادای اورا در آوردهاند. اما کسی مسعود نشد، ما همه در شناخت و کشف مسعود بزرگ ناتوان و عاجزیم. پس از او تا حالا خودمان را گول میزنیم یا اصلاً نمیخواهیم ذرهی از رویکرد سیاسی-نظامی او الگو بگیریم.
خلاصهی کلام مسعود شدن و بودن در این بازۀ زمانی و شاید سالهای دیگر کاری بس دشوار و ناممکن باشد.
طالبان در پنجشیر: جوانان یا به صفوف طالبان بپیوندند یا به جرم مخالفت با نظام گرفتار میشوند
یک مقام حکومت پیشین: القاعده نقش برجستهای در حل اختلافات میان رهبران طالبان دارد
طالبان برای دومینسال، بورسیههای تحصیلی روسیه را متوقف کردند
ملاهبتالله: مقامات بلندپایهی طالبان نمیتوانند همزمان دو وظیفهی رسمی داشته باشند
رهبر طالبان: کلکینهاییکه از آن زنان همسایه دیده میشوند، خراب شود